مقررات پرواز بادیدVisual Flight Rules, VFRواژههای مصوب فرهنگستانمقررات ناظر بر پرواز با استفاده از نقشۀ هوایی منطبق با زمین و نشانههای زمینی متـ . پرواز با دید
ربقةلغتنامه دهخداربقة. [ رَ ق َ ] (ع اِ) رِبْقة. هر گوشه و عروه از ربق . ج ، رِباق ، رِبَق . جج ، اَرباق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یک گوشه از ربق . ج ، ربق ، رباق ، ار
ربقةلغتنامه دهخداربقة. [ رِ ق َ ] (ع اِ) رَبْقة هر گوشه و عروه ای از ربق . ج ، رِباق ، رِبَق . جج ، اَرباق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یک گوشه از ربق . ج ، رباق ، ربق ،
ربقةلغتنامه دهخداربقة.[ رِ ق َ ] (ع مص ) گشادن و دور کردن از کسی رنج و شدت . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ): حل ربقته ؛ غم وی را بگشود و ببرد. (از اقرب الموارد).
ربقةلغتنامه دهخداربقة. [ رَ ب َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِ) فرمان و حکم . || اطاعت . || در زیر فرمان و حکم . (ناظم الاطباء) : و دوست و دشمن در ربقه ٔ خدمت و طاعت ملوک جمع شوند. (کلی
کربقلغتنامه دهخداکربق . [ ک ُ ب َ ] (معرب ، اِ) این کلمه معرب واصلش در فارسی کُربه است . (المعرب جوالیقی ص 20). کُربَج . (معجم البلدان ) (از المعرب جوالیقی ). کلبه . خانه ٔ کوچک
ربقلغتنامه دهخداربق . [ رَ ] (ع مص ) رِبْق . گردن بزغاله در رسن محکم کردن . (تاج المصادر بیهقی ). درربقه کشیدن سر گوسپند را. (از ناظم الاطباء). در ربقه بستن گوسپند و بزغاله . (
ربقلغتنامه دهخداربق . [ رِ ] (ع اِ) رسن که دارای عروه ها و گوشه ها باشد و بر بره و بزغاله بندند. ج ، اَرباق ، رِباق . (ناظم الاطباء). رسن با گوشه ها که بر بره و بزغاله بندند. (
ربقلغتنامه دهخداربق . [ رِ ب َ ] (ع اِ) ج ِ رِبْقةو رَبْقه . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رِبْقة و رَبْقة شود.