رثاءةلغتنامه دهخدارثاءة. [ رَ ءَ ] (ع اِ) بیماریی که در دوش شتر عارض شود و باعث لنگی آن گردد. (ناظم الاطباء).
کرثاءةلغتنامه دهخداکرثاءة. [ ک َ ث َ ءَ ] (ع مص ) انبوه شدن و بسیار گردیدن موی و جز آن و بر هم نشستن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
رثالغتنامه دهخدارثا.[ رِ ] (ع مص ) مصدر بمعانی رَثْی . (منتهی الارب ). گریستن بر مرده . (از ناظم الاطباء). گریه کردن بمرده . گریه کردن بمرده با نام بردن نیکوییهای او. (از اقرب
رثافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. شعر گفتن دربارۀ مرگ کسی با اظهار دلسوزی.۲. [قدیمی] گریستن بر مرده و برشمردن نیکوییهای او.
رثاءدیکشنری عربی به فارسیتاسف خوردن , زاريدن , سوگواري کردن , سوگواري , ضجه و زاري کردن , سوگواي , مرثيه خواني , ضجه , سوگ , زاري