رژیسورلغتنامه دهخدارژیسور. [ رِ سُرْ ] (فرانسوی ، اِ) آنکه اجرای نمایشنامه را رهبری کند. صحنه گردان . (فرهنگ فارسی معین ). گرداننده ٔ صحنه و امور نمایش در تماشاخانه و تآتر. (یاددا
کروژلغتنامه دهخداکروژ. [ ک ُ ] (اِ) کروز. (ناظم الاطباء). نشاط باشد. (فرهنگ اسدی ). طرب . شادی . (صحاح الفرس ) : قارون نکرد شادی چندان بنعمتش کز بهر... خواجه کنی تو همی کروژ. من
رژلغتنامه دهخدارژ. [ رَ ] (اِ) خشم وغضب و قهر و کین . (ناظم الاطباء). خشم و غضب و تهور.(از شعوری ج 2 ص 7). || ملامت . (آنندراج ).
روژلغتنامه دهخداروژ. [ رُژ ] (اِ) ماده ای سرخ رنگ که زنان به لب مالند. (فرهنگ فارسی معین ). || (ص ) سرخ . قرمز: پودر روژ. (فرهنگ فارسی معین ).