رودربایستیلغتنامه دهخدارودربایستی . [ دَ ی ِ ] (حامص مرکب ) در تداول عامّه ، مأخوذیت به حیا. (یادداشت مؤلف ). حالت شرم از گفتن گفتاری یا کردن کرداری بملاحظه ٔ حرمت شخص حاضر که این گ
رودربایستی کردنلغتنامه دهخدارودربایستی کردن . [ دَ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مأخوذ بحیا شدن . در رودربایستی افتادن .در رودربایستی گیر کردن . رجوع به رودربایستی شود.
بی رودربایستیدیکشنری فارسی به انگلیسیcasual, explicit, familiar, foursquare, frankly, heart-to-heart, plain-spoken, unceremonious, unreserved, candid