رواهلغتنامه دهخدارواه . [ رُ ] (ع اِ) جنبش آب بر روی زمین . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
رواهلغتنامه دهخدارواه . [ رَ ] (اِ) طعام است مر زندانیان را. (از آنندراج ). قوت و طعام زندانیان و اسیران . (ناظم الاطباء) : قفس تن شده بدل زندان پاره های جگر رواهش دان .ابوالمعا
جرگاهلغتنامه دهخداجرگاه .[ ] (اِ مرکب ) در تاریخ ابن خلکان (ج 2 ص 179) این عبارت آمده : «واستدعی الی مضرب سلطان الدولة ثم قبض علیه (علی فخرالملک ) و عدل به الی جرگه و قد احیط علی
کرگاهلغتنامه دهخداکرگاه . [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش ویسیان شهرستان خرم آباد است و محدود است از شمال به خرم آباد واز جنوب به دهستان کشور بخش پاپی و از خاور به بخش پا
کروچاهلغتنامه دهخداکروچاه . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. کوهستانی و سردسیر است و 167 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گروگاهلغتنامه دهخداگروگاه . [ گ َ ] (اِخ ) قریه ای است در نیم فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق خشت . (فارس نامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 195).