روبرگردانلغتنامه دهخداروبرگردان . [ ب َ گ َ ] (نف مرکب ) برگرداننده ٔرو. اعراض کننده . مُعْرِض . پشت کننده . روی برتابنده .- روبرگردان نبودن از ؛ اعراض نکردن از. پشت نکردن به . رو بر
رو برگردانیدنلغتنامه دهخدارو برگردانیدن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) روی برگردانیدن . رو برتافتن . اعراض کردن . پشت کردن . چهره را از مخاطب به علامت مخالفت یا دل آزردگی بسوی دیگر متوجه سا
رو برگرداندنلغتنامه دهخدارو برگرداندن . [ ب َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) رو برگردانیدن . رجوع به رو برگردانیدن شود.