رویتلغتنامه دهخدارویت . [ رَ وی ی َ ] (ع اِ) رویة. عبارت از معرفت است بعد از فکر و تدبر زیاد و بالجمله معرفتی را که منشاء آن فکر و تأمل زیاد است رویت گویند. (از فرهنگ علوم عقلی
رویتفرهنگ انتشارات معین(رَ یَّ) [ ع .رویة ] (اِ.) 1 - اندیشه در امور، فکر، تأمل . 2 - با تفکر و تأمل شعری گفتن . مق . بداهت .
رؤیتلغتنامه دهخدارؤیت . [ رُءْ ی َ ] (ع اِمص ) رؤیة. دیدار. زنشت . (ناظم الاطباء). دیدار. دیدن . (یادداشت مؤلف ). دیدن به چشم و این متعدی به یک مفعول است . (آنندراج ). || بین
کرویتلغتنامه دهخداکرویت . [ ک ُ رَ وی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) گردی . (یادداشت مؤلف ). کروی بودن . حالت و شکل کره داشتن .