عراءلغتنامه دهخداعراء. [ ع َ ] (ع اِ) جای و میدان که در آن چیزی پوشیده نشود. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || جای فراخ و وسیع که از چیزی پوشیده نباشد. (ناظم الاطباء). || گشادگی
عراءلغتنامه دهخداعراء. [ ع َرْ را ] (ع ص ) دختر دوشیزه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شترماده ٔ خردکوهان و ماده شتر خارش ناک . (ناظم الاطباء).
جعراءلغتنامه دهخداجعراء. [ ج َ ] (ع اِ) کون . (منتهی الارب ). مقعد. نشستنگاه آدمی و دیگر حیوانات . || گروه مردم . (منتهی الارب ).
عوراء سلیطیةلغتنامه دهخداعوراء سلیطیة. [ ع َ ءِ ؟ ] (اِخ ) از زنان شاعر عرب بود، و او را اشعاری است در جواب یزیدبن صعق ، بر مرثیه ای که بر بجیر سراییده است ، و داستان آن در العقد الفرید
عجراءلغتنامه دهخداعجراء. [ ع َ ] (ع ص ، اِ) چوب دستی با گره بیرون برآمده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
عوراءلغتنامه دهخداعوراء. [ ع َ ] (اِخ ) (دجلةالَ ...) دجله ٔ بصره راگویند. (از معجم البلدان ). شعبه ای از دجله که از مکان کنونی شهر بصره میگذرد. (یادداشت مرحوم دهخدا).