عريندیکشنری عربی به فارسیغار , کنام , کمينگاه , دزدگاه , خلوتگاه , لا نه , محل استراحت جانور , گل , لجن , گل الود کردن , استراحت کردن , بلا نه پناه بردن
يَعْرِشُونَفرهنگ واژگان قرآنبر افراشته مي سازند - بنا مي کنند (معاني عرش عبارتند از :داربست و آلاچيق - سقفي که بر روي پايههائي زده ميشود ، تا بوتههاي مو را روي آن بخوابانند - چيزي که سقف د
يُعْرَضُونَفرهنگ واژگان قرآنبه آنان عرضه مي شود (عرض به معناي اظهار و نمايش چيزي است تا طرف آن را ببيند و به موضع آن واقف گردد )
يُعْرَفْنَفرهنگ واژگان قرآنکه شناخته شوند (عبارت "ذَ ٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ " يعني :اين [پوشش] به اينكه [به عفت و پاكدامنى] شناخته شوند نزديكتر است، و در نتيجه [از