عفة الدولةلغتنامه دهخداعفة الدولة. [ ع ِف ْ ف َ تُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) نام خواهرناصرالدین شاه قاجار است . (مرآة البلدان ج 4 ص 6).
عفجةلغتنامه دهخداعفجة. [ ع َ ف ِ ج َ ] (ع اِ) حوض خرد در جنب حوضهای بزرگ که هرگاه آب حوض بلند گردد و برآید از آن آب خورند و گیرند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عفوةلغتنامه دهخداعفوة. [ ع َف ْ وَ ] (ع اِ) یک بار عفو و درگذشت از گناه ، اسم المرة است از مصدر عفو. (از اقرب الموارد).رجوع به عفو شود. || مؤنث عَفْو. (از اقرب الموارد). رجوع ب
عفوةلغتنامه دهخداعفوة. [ ع ِف ْ وَ ] (ع اِ) گزیده ٔ هر چیزی : أکلت عفوة الطعام و الشراب ؛ برگزیده ٔ خوراک و آشامیدنی را خوردم . (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). || کف دیگ ،
عفوةلغتنامه دهخداعفوة. [ ع ُف ْ وَ ] (ع اِ) کف دیگ ، و سر دیگ خوردی از روغن و مانند آن . (منتهی الارب )«زید» و کف دیگ . (از اقرب الموارد). عَفوة. عفوة.