عسالةلغتنامه دهخداعسالة. [ ع َس ْ سا ل َ ] (ع اِ) کبت انگبین . و زنبور عسل . (از منتهی الارب ). نحل . (اقرب الموارد). مُنج . منج انگبین . || شوره ، و جای انگبین . (از منتهی الارب
عساللغتنامه دهخداعسال . [ ع َس ْ سا ] (اِخ ) (269-349 هَ . ق .) نام او محمدبن احمدبن ابراهیم اصفهانی و مکنی به ابواحمد و مشهور به عسال است . قاضی و محدث و از اهالی اصفهان بود،و
عساللغتنامه دهخداعسال . [ ع َس ْ سا ] (اِخ ) نام او محمدبن موسی عسال نیشابوری و مکنی به ابوعبداﷲ است . ازفقیهان و زاهدان بود و حدیث را از ابن عیینه و هشیم و ابن مبارک شنیده است
عساللغتنامه دهخداعسال . [ ع َس ْ سا ] (ع ص ) مبالغه است مصدر عَسَل را. (از اقرب الموارد). رجوع به عسل شود. || منسوب به عسل . (از الانساب سمعانی ). || انگبین گیرنده . (منتهی الار
عسالجلغتنامه دهخداعسالج . [ ع َ ل ِ ] (ع اِ) ج ِ عُسلُج و عِسلاج و عُسلوج . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عُسْلُج و عِسلاج و عُسلوج شود.
ابن عساللغتنامه دهخداابن عسال . [ اِ ن ُ ع َس ْ سا ] (اِخ ) ابواسحاق ، برادر ابن عسال ابوالفرج هبةاﷲ، ملقب به مؤتمن یا مؤتمن الدوله یا مؤتمن الدین . او راست : کتاب السلم در لغت ق