مدل آوندیurn modelواژههای مصوب فرهنگستانمدلی از یک مسئله که با استخراج گویها از یک آوند توصیف میشود
عقددیکشنری عربی به فارسیقرارداد , منقبض کردن , منقبض شدن , دهه , عدد ده , دوره ده ساله , تعيين , تثبيت , تحکيم , دلبستگي زياد , عشق زياد , خيره شدگي , تعلق خاطر , ثابت کردن
عقدلغتنامه دهخداعقد. [ ع َ ] (ع مص ) پناه بردن به کسی . (از منتهی الارب ): عقد عنقه اًلیه ؛ به وی پناه برد. (از اقرب الموارد). || بستن ریسمان و بیع. (از منتهی الارب ). محکم کرد
عقدلغتنامه دهخداعقد. [ ع َ ق َ ] (اِخ ) قبیله ای است از بجیلة یا از یمن ، بشربن معاذ و ابوعامر عبدالملک بن عمرو از این قبیله اند. (منتهی الارب ).