پهنورلغتنامه دهخداپهنور. [ پ َ ](اِ) چیزی چون دستنبو. (انجمن آرا). چیزی چون دستنبوی که بتازی حنظل گویند و قثاء النعام . (آنندراج ) (برهان ). || پهی که خرزهره باشد. (برهان ).
honourدیکشنری انگلیسی به فارسیافتخار و احترام، افتخار، احترام، شرف، شرافت، عزت، ناموس، غیرت، حضرت، جناب، فخر، خوشنامی، نجابت، تشریفات امتیازویژه، اب رو، برو، مفتخر کردن، احترام کردن به، محترم شمردن، امتیاز تحصیلی اوردن، شاگرد اول شدن
اله ئونرلغتنامه دهخدااله ئونر. [ اِ ل ِ ءُ ن ُ ] (اِخ ) یا الینور دُگوین یا داکیتن . ملکه ٔ فرانسه و سپس ملکه ٔ انگلستان . وی دختر گیوم پنجم آخرین دوک آکیتن بود. به سال 1137م . با لویی جوان ازدواج کرد و به سال 1152 م . از وی مطلق