عاقرقوفالغتنامه دهخداعاقرقوفا. [ ق ِ ] (اِخ ) مرکب است از عاقر و قوفا. یاقوت گوید: من گمان میکنم که این موضع همان عقرقوف است و از دهات سیلحین به بغداد است و آن تل بزرگی است که از مس
عاقرلغتنامه دهخداعاقر. [ ق ِ ] (اِخ ) ریگزاری است در منازل جریرالشاعر، و بعضی گویند عاقر ریگ های بزرگ را گویند. (معجم البلدان ).
عاقرلغتنامه دهخداعاقر. [ ق ِ ] (ع ص ) نحرکننده ٔ شتر و کسی که دست و پای شتر با شمشیر زند. (ناظم الاطباء). || زن که آبستن نشود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). زن که نم
عقرقوفلغتنامه دهخداعقرقوف . [ ع َ رَ ] (اِخ ) اسم مرکب مزجی است از: عقر + قوف . وآن نام قریه ای است از نواحی دجیل و با بغداد چهار فرسنگ فاصله دارد. در کنار آن تلی است خاکی که از پ
عقرقوفیلغتنامه دهخداعقرقوفی . [ ع َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقرقوف که قریه ای است قدیمی در بغداد. سعدبن زیدبن ودیعةبن عمروبن قیس انصاری خزرجی عقرقوفی بدین نسبت شهرت دارد. وی در عص