علجونلغتنامه دهخداعلجون . [ ع ُ ] (ع ص ) شتر بسیارگوشت . (از اقرب الموارد). || ماده شتر سخت و توانا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
علونلغتنامه دهخداعلون . [ ع ُ ] (ع مص ) آشکارا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادرزوزنی ) (از منتهی الارب ). ظاهر شدن و منتشر شدن . خلاف مخفی شدن . (از اقرب الموارد). || پیدا گردا
علجنلغتنامه دهخداعلجن . [ ع َ ج َ ] (ع ص ) ماده شتر پرگوشت . || زن شوخ و بی باک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
علون آبادلغتنامه دهخداعلون آباد. [ ع ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان واقع در 5 هزارگزی شمال کوهپایه و 5 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ اصفهان به یزد. ناحیه ا
علونةلغتنامه دهخداعلونة. [ ع َل ْ وَ ن َ ] (ع مص ) عنوان کردن کتاب و دیباچه نوشتن بر آن . (از ناظم الاطباء). رجوع به عِلوان شود: علونت الکتاب ؛ بر کتاب عنوان گذاردم . (از لسان ال