کعبدیکشنری عربی به فارسیپاشنه , پشت سم , پاهاي عقب (جانوران) , ته , پاشنه کف , پاشنه جوراب , پاشنه گذاشتن به , کج شدن , يک ور شدن
جعبلغتنامه دهخداجعب . [ ج َ ] (ع مص ) برکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || بیفکندن . (تاج المصادر بیهقی ). افکندن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). هوکندن . (زوزنی ). || ب
جعبلغتنامه دهخداجعب .[ ج ُ ] (ع اِ) آنچه مسترخی و فروهشته باشد از زیر ناف تا استخوان دبر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
چعبلغتنامه دهخداچعب . [ چ َ ](اِخ ) تلفظی از کعب . نام طایفه ٔ بنی کعب بزبان الوارکهکیلویه . (از فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 331).