عیمةلغتنامه دهخداعیمة. [ ع َ م َ ] (ع اِمص ) آرزوی شیر. (ناظم الاطباء). شهوت و میل داشتن به شیر و لبن . هرگاه شخص اشتهای شیر کند گویند: «قداشتهی فلان اللبن » و اگر اشتهای او بسی
عیمةلغتنامه دهخداعیمة. [ ع َ م َ ] (ع مص ) آرزومند شیر گردیدن . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تشنه شدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَیم .
عیمةلغتنامه دهخداعیمة. [ م َ ] (ع ص ) شتران برگزیده . (منتهی الارب ). نیکان از مال . (از اقرب الموارد).
کعیملغتنامه دهخداکعیم . [ ک َ ] (ع ص ) پتفوزبسته . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). منه : جمل کعیم ؛ ای شتر پتفوزبسته .
عیملغتنامه دهخداعیم . [ ع َ ] (ع اِمص ) آرزوی شیر آمدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بودن «عیمة» در شخص . (از اقرب الموارد). رجوع به عیمة شود. || تشنه شدن .
صبوعیملغتنامه دهخداصبوعیم . [ ص َ ] (اِخ ) (آهوان ) یکی از شهرهای مؤتفکات است (سفر پیدایش 10: 19 و 14: 2 و 8 و سفر تثنیه 29: 23 و هوشع 11: 8). (قاموس کتاب مقدس ).
صبوعیملغتنامه دهخداصبوعیم . [ ص َ ] (اِخ ) موضعی است که بنیامینیان بعد از اسیری در آنجا ساکن شدند (نحمیا 11: 34) و محلش فعلاً معلوم نیست . وادی صبوعیم (اول سموئیل 13: 18) وادیی اس