عزورلغتنامه دهخداعزور. [ ع َزْ وَ ] (اِخ ) پشته ٔ جحفه که بر آن راه است . (منتهی الارب ). جایگاهی است یا آبی است ، و گویند آن راه و «ثنیه ٔ» اهالی مدینه است بسوی بطحاء مکه . و ب
عزورلغتنامه دهخداعزور. [ ع َزْ وَ ] (ع ص ) بدخلق و بی غیرت در حق زن خود. (منتهی الارب ). سیی ءالخلق . (اقرب الموارد).
عزورةلغتنامه دهخداعزورة. [ ع َزْ وَ رَ ] (ع ص )مؤنث عزور. زن سیی ءالخلق . (از اقرب الموارد). و رجوع به عزور شود. || (اِ) اکمة و تپه . (از اقرب الموارد). پشته . (منتهی الارب ). |
عزوریلغتنامه دهخداعزوری . [ ع َزْ وَ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به عزورة که جد ابومحمد سلیمان بن ربیعبن هشام بن عزوربن مهلهل نهدی عزوری کوفی است . وی به سال 274 هَ .ق . درگذشته اس
عز ذکرهلغتنامه دهخداعز ذکره . [ ع َزْ زَ ذِ رُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) مرکب از فعل عز + فاعل آن (ذکر). گرامی است یاد او. عزیز است نام او. تسبیحی است که پس از نام خدای تعالی
عَزَّرْتُمُوهُمْفرهنگ واژگان قرآنآنان را بااحترام وتعظيم ياري کرديد(تعزير همان نصرت است ، البته نصرت توأم با تعظيم )
عَزَّرُوهُفرهنگ واژگان قرآناو را با احترام و تعظيم ياري دادند(تعزير همان نصرت است ، البته نصرت توأم با تعظيم )