عودتلغتنامه دهخداعودت . [ ع َ دَ ] (ع مص ) عودة. بازگشتن . مراجعت کردن . رجعت کردن . || (اِمص ) بازگشت . برگشت : گفت گرگان محل عودت است و اینجا بودن روی ندارد، به استرآباد باید
جعودتلغتنامه دهخداجعودت . [ ج ُ دَ ] (ع مص ) پشک شدن موی . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (مجمل اللغه ) (دهار). پیچان گردیدن موی . (آنندراج ). پشکی موی . پیچیدگی موی . مرغ