عواطنلغتنامه دهخداعواطن . [ ع َ طِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاطنة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به عاطنة شود.
عاطنلغتنامه دهخداعاطن . [ طِ ] (ع ص ) شتران سیراب فروخفته در خوابگاه . ج ، عَواطن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عاطنةلغتنامه دهخداعاطنة. [ طِ ن َ] (ع ص ) مؤنث عاطن . شتران سیراب فروخفته در خوابگاه . (اقرب الموارد) (آنندراج ). و رجوع به عاطن شود.