عویجلغتنامه دهخداعویج . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عدی بن کعب بن لؤی ، از قریش . جدی جاهلی بود، و برخی از صحابه از نسل وی بوده اند. (از الاعلام زرکلی از جمهرةالانساب ).
عویجلغتنامه دهخداعویج . [ ع ُ وَ ] (اِخ ) (دارة...) یکی از دارات است . رجوع به دارةعویج ، و معجم البلدان شود.
عجیجلغتنامه دهخداعجیج . [ع َ ] (ع مص ) برداشتن آواز را و بانگ کردن . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به عَجج شود.
عجیلغتنامه دهخداعجی . [ ع َ جی ی ] (ع ص ) بچه ٔ گم کرده مادر از مردم و شتر که به شیر بیگانه غذا یافته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عجیلغتنامه دهخداعجی . [ ع ُ جی ی ] (ع ص ) کودکی که مادر شیر او را از وقت آن واپس انداخته باشد. (اقرب الموارد). بچه ٔ شیر بدیر یافته . (منتهی الارب ). || کودک که به شیر بیگانه پ
عویلغتنامه دهخداعوی . [ ع َوْ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به عوة، که بطنی است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عَوّة شود.
آی . یو. دیفرهنگ انتشارات معین[ انگ . ]I.U.D ( اِ.) وسیله ای جهت جلوگیری از بارداری که در رحم زن قرار می دهند.
بخوshackle, shot 1واژههای مصوب فرهنگستان1. قطعهفلزی به شکل U یا D یا مانند آن که برای اتصال قطعات زنجیر یا اتصالات دیگر به کار میرود 2. طول استانداردی از زنجیر لنگر به اندازۀ 27/5 متر