عوذةلغتنامه دهخداعوذة. [ ذَ ] (ع اِ) افسون و تعویذ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).رقیه و تعویذی که انسان برای جلوگیری از ترس یا جنون یا نظر زدن ، مینویسد و بر خود می
مَعْذِرَةًفرهنگ واژگان قرآنازجهت انجام تکلیف - به جهت حجت وعذر (آیه ی "وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً ﭐللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِيداً قَ
عذویةلغتنامه دهخداعذویة. [ ع َ ذَ وی ی َ ] (ع ص ) ابل عذویة، بمعنی ابل عواذ است . (منتهی الارب ). رجوع به عواذ شود.
عذوبةلغتنامه دهخداعذوبة. [ ع ُ ب َ ] (ع مص ) پاکیزه گردیدن آب . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). خوش شدن آب . (تاج المصادر بیهقی ). مجازاً، بمعنی شیرین
عوذلغتنامه دهخداعوذ. (ع ص ، اِ) ج ِ عائذ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و آن را بر «عوذات » جمع بندند. (از اقرب الموارد). رجوع به عائذ و عوذات شود.
لیموشیرینگویش خلخالاَسکِستانی: limu دِروی: lim(b)u شالی: ləmbu کَجَلی: limu کَرنَقی: lumbu کَرینی: lumbu کُلوری: limu گیلَوانی: lembu لِردی: lumi
لیموترشگویش خلخالاَسکِستانی: tərša limu دِروی: tərša lim(b)u شالی: tərša ləmbu کَجَلی: torša limu کَرنَقی: torš alumbu کَرینی: tərša lunbu کُلوری: tərša limu گیلَوانی: tərša lem