فطيرةدیکشنری عربی به فارسیکلوچه قيمه دار يا ميوه دارکه سرخ کنند , خاگينه گوشت دار , پاره , خرده , خردکردن , قطعه قطعه کردن , تلف کردن , هدر کردن , نان ساجي , نان شيرين و پهن (مثل کلوچه)
فَطَرَنِيفرهنگ واژگان قرآنمرا آفريد(در بسياري از آيات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر ناميده است ، و فطر به معناي پاره کردن است ، گويا خداي تعالي عدم را پاره ميکند و موجودات را از شکم آن
يَتَفَطَّرْنَفرهنگ واژگان قرآنشکافته شوند-پاره پاره شوند - متلاشي گردند(معني اصلي کلمه فطر چاک زدن چيزي است از طرف درازاي آن )