فطوریدسلغتنامه دهخدافطوریدس . [ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی دجاج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). دجاج . (فهرست مخزن الادویه ).
فطولغتنامه دهخدافطو. [ ف َطْوْ ] (ع مص ) سخت راندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تاریکی شب به همه جای رسیدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ).
فطيرةدیکشنری عربی به فارسیکلوچه قيمه دار يا ميوه دارکه سرخ کنند , خاگينه گوشت دار , پاره , خرده , خردکردن , قطعه قطعه کردن , تلف کردن , هدر کردن , نان ساجي , نان شيرين و پهن (مثل کلوچه)