در پیچیscrew cap, twist-off lidواژههای مصوب فرهنگستاندرِ ظروف مواد غذایی که با پیچاندن بازوبسته میشود
twistدیکشنری انگلیسی به فارسیپیچ، تاب، پیچیدگی، پیچ خوردگی، نخ یا ریسمان تابیده، تاب خوردن، پیچاندن، پیچیدن، تابیدن، چرخیدن، پیچ دادن، تاب دادن، پیچ دار کردن، خم کردن