فرغ الدلولغتنامه دهخدافرغ الدلو. [ ف َ غُدْ دَل ْوْ ] (اِخ ) نام دو منزل است مر ماه را از برج حوت و هر واحد آن دو ستاره است و میان هر دو ستاره به قدر یک نیزه مسافت به نظر می آید. (من
فرغلغتنامه دهخدافرغ . [ ف َ ] (اِ) جوجه و بچه ٔ مرغ خانگی را گویند. (برهان ). ظاهراً فرخ به خای معجمه را به غین خوانده اند و آن لفظ عربی است . (حاشیه ٔ برهان از سراج اللغات ).
فرغلغتنامه دهخدافرغ . [ ف َ ] (اِخ ) نام دو منزل از منازل قمر است . ابوریحان نویسد: منزل بیست وششم فرغ نخستین و نام منزل بیست وهفتم فرغ دوم و نیز پیشین و پسین گویند. و هر یکی ا
فرغلغتنامه دهخدافرغ . [ ف َ ] (ع اِ) جای برآمدن آب از دلو از مابین دسته ٔ آن . (منتهی الارب ). مخرج الماء من الدلو بین العرافی . (اقرب الموارد). || خنور با دوشاب . (منتهی الارب
فرغلغتنامه دهخدافرغ . [ ف َ رِ ] (ع ص ) پردازنده از کاری . (منتهی الارب ). فارغ . (از اقرب الموارد).
فرغلغتنامه دهخدافرغ . [ ف ِ ] (ع اِمص ) پرداخت . (منتهی الارب ). فراغ . (اقرب الموارد). رجوع به فراغ شود.