فرخ روزلغتنامه دهخدافرخ روز. [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) نام پرده ای است از موسیقی و صوتی از مصنفات باربد و به قول شیخ نظامی نام لحن بیست وهفتم از سی لحن باربد. (برهان ) : چو بازش رای فرخ
فرخ روزفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهاز الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو بازش رای فرخروز گشتی / زمانه فرخ و فیروز گشتی (نظامی۲: ۲۰۳).
زاذان فروخ اعورلغتنامه دهخدازاذان فروخ اعور. [ ف َرْ رو خ ِ اَ وَ ] (اِخ ) یکی از مترجمین ایرانی است که در خدمت امویه بوده و کتابت دیوان را در عهد زیاد، عبداﷲبن زیاد و حجاج بن یوسف ثقفی بر
فرخورلغتنامه دهخدافرخور. [ ف َ خوَرْ / خُرْ /خو ] (اِ) گذرگاه آب . || بچه ٔ تیهو را گویند و آن پرنده ای است کوچکتر از کبک . (برهان ). بچه ٔ تیهو باشد. (فهرست مخزن الادویه ). از ا
فرخ شاهپورلغتنامه دهخدافرخ شاهپور. [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) موبد اران خوره ٔ شاهپور بوده است و نام وی بر یکی از سنگهای قیمتی که در کاوش های باستان شناسی به دست آمده ، منقوش است . (از ایران
فرخجفرهنگ انتشارات معین(فَ رَ خْ) (ص .) 1 - زشت ، نازیبا. 2 - نامتناسب ، ناشایسته . 3 - ناپاک ، پلید. 4 - سست ، ضعیف .