فرابومhorstواژههای مصوب فرهنگستانواحد یا قطعۀ ساختاری کشیده و بهنسبت بالاآمدهای که از دو بَرِ بلند خود با گسل محصور شود
مجوز فرابَریferry permitواژههای مصوب فرهنگستانمجوز پروازی خاص که سازمان هواپیمایی کشوری برای هواگَرد صادر میکند تا برای اموری مانند تعمیر و بازرسی و اخذ گواهینامه از مکان فعلی به مکان دیگر پرواز کند
فرابَر رورومسافریro-ro/vehicle/passenger ferry, ro-ro/passenger ferryواژههای مصوب فرهنگستانشناوری که همزمان قادر به جابهجایی مسافر و خودروِ با مسافر یا بدون مسافر و بارهای رورو است
مخزن فرابَریferry tankواژههای مصوب فرهنگستانمخزن سوخت اضافی برای انجام پرواز فرابَری در بُردی بیش از بُرد عادی هواگَرد
فرابلغتنامه دهخدافراب . [ ف َ ] (اِخ ) قریه ای در سفج که در هشت فرسخی سمرقند بوده است . (از معجم البلدان ).