tucksدیکشنری انگلیسی به فارسیTucks، شیرینی مربا، چین، تاه، بالازدگی، بالازنی، نیرو، زور، شدت زومندی، شمشیر نازک، سجاف، تو گذاری، تو گذاشتن
tugsدیکشنری انگلیسی به فارسیتردد، یدک کش، زحمت، تقلا، کشش، کوشش، بزحمت کشیدن، بازور کشیدن، تقلا کردن، کوشیدن
توقصلغتنامه دهخداتوقص . [ ت َ وَق ْ ق ُ ] (ع مص ) جهجهان راه رفتن اسب یا به رفتار میانه ، میان عنق و خبب رفتن یا سخت سپردن در رفتار، گویا می شکند آنچه بر وی می گذرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).