25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
travail
عذاب
pain
اِجتيازٌ
suffered
عان
بیشتر بدانید
پایۀ انگشتی پیستون
ابوالعباس
گلن
putted
سنجش تداخل دنا ـ پروتئین
شکستن (لازم و متعدی)
جستوجوی دقیق
travailed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقوط کرد، رنج بردن، درد کشیدن
جستوجوی همآوا
travailler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تراولر
traveled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفرکرده
travale
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترااله
travelled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفرکرده
less-traveled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمتر سفر کرد
بیشتر
۲۰ واژه همآوا