دورۀ گذارtransitional periodواژههای مصوب فرهنگستانمرحلهای از تغییرات فرهنگی که در طی آن عبور از یک دوره به دورۀ دیگر صورت میگیرد
دولت انتقالیtransitional governmentواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که معمولاً پس از جنگ داخلی تا تشکیل دولت منتخب مردم مأمور ادارۀ امور کشور میشود
جلوههای انتقالیtransitional effectsواژههای مصوب فرهنگستانجلوههای تصویری که برای پیوند دو نما به کار میرود
سطح گذارtransitional surfaceواژههای مصوب فرهنگستانسطحی تعریفشده و فرضی به موازات محور مرکزی باند پرواز با شیب مثبت و در جهت مسیر تقرب که براساس آن برای سامانههای ناوبری در هر نقطه، محدودۀ ارتفاع با درجۀ شیب معین تعیین میشود
گذرادیکشنری فارسی به انگلیسیevanescent, fugitive, passing, impermanent, through, momentary, perishable, short-lived, temporal, temporary, thorough, transient, transitional, transitory
بیکاری اصطکاکیfrictional unemploymentواژههای مصوب فرهنگستانبیکاری موقت ناشی از عملکرد ناقص بازار کار که عرضة مشاغل در آن با تمایل شغلی کارگران انطباق ندارد نیز: بیکاری گذرا transitional unemployment