فارةلغتنامه دهخدافارة. [ فارْ رَ ] (اِخ ) شهری است در مشرق اندلس از اعمال تُطیلة. (از معجم البلدان ).
کفارةلغتنامه دهخداکفارة. [ ک َف ْ فا رَ ] (ع اِ) آنچه بدان گناه را ناچیز نمایند از صدقه و روزه و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه بدان گناه و جز آن پنهان
وفارةلغتنامه دهخداوفارة. [ وَ رَ ] (ع مص ) وَفْر. وفور. فِرَة. بسیار گردیدن و افزون گشتن و تمام شدن . (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وفر و وفور شود.
فاروقةلغتنامه دهخدافاروقة. [ ق َ ] (ع ص ) سخت ترسنده . در مورد مرد و زن بهمین صورت می آید: رجل ٌ فاروقة و امراءةٌ فاروقة. (منتهی الارب ).