trustsدیکشنری انگلیسی به فارسیاعتماد، اطمینان، اعتبار، امانت، توکل، ایمان، اعتقاد، مسئولیت، ودیعه، ائتلاف، امید، قرض، اتحادیه شرکتها، اعتماد داشتن
trotsدیکشنری انگلیسی به فارسیعصبانیت، صدای یورتمه رفتن اسب، یورتمه، یورتمه روی، بچه تاتی کن، کودک، عجوزه، یورتمه رفتن
trothsدیکشنری انگلیسی به فارسیکوروش، نامزد، سرسپردگی، وفا، وفاداری، پیمان، نامزد کردن، راستی، از روی ایمان، نامزدی