فلتةلغتنامه دهخدافلتة. [ ف َ ت َ ] (ع اِ) کار ناگاه و بی اندیشه . (منتهی الارب ): خرج الرجل فلتةً؛ یعنی بغتةً. (از اقرب الموارد). || آخرین شب از هر ماه . || آخرین روز که سپس از
فلتلغتنامه دهخدافلت . [ ف ُل ْ ل َ / ف ُ ل َ ] (ع ص ) فرس فلت ؛ اسب تیزرو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فلتلغتنامه دهخدافلت .[ ف َ ل َ ] (ع اِمص ) رهایی . (منتهی الارب ). || (مص ) رها کردن و خلاص دادن . (از اقرب الموارد).
فلتوملغتنامه دهخدافلتوم . [ ف َ ] (اِخ ) حصاری است ازبناهای سلیمان بن داود علیه السلام . (معجم البلدان ).