فلیوهلغتنامه دهخدافلیوه . [ ف َ لی وَ / وِ ] (ص ) فلیو. بیفایده . بیهوده و بی نفع. (برهان ). رجوع به فلیو شود.
جفلیلغتنامه دهخداجفلی . [ ج َ ف َ لا ] (ع اِ) مهمانی عام .(مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). دعوت طعام که عام باشدو همگانی . (از اقرب الموارد). سفره ٔ عام . میهمانی وضیافتی که همگان
فلیلغتنامه دهخدافلی . [ ف َل ْی ْ ] (ع مص ) زدن سر کسی را به شمشیر. (منتهی الارب ). زدن کسی را به شمشیر. (اقرب الموارد). || جستن شپش را در سر کسی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد