اسهال سفرtraveler's diarrhea, TDواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اسهال که مسافران خصوصاً مسافران راه دور به آن دچار میشوند
فیجلغتنامه دهخدافیج . [ ف َ ] (ع اِ) گو پست . (منتهی الارب ). || نزدیک تَک زمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فیجلغتنامه دهخدافیج . [ ف َ ] (معرب ، اِ) پیک . (منتهی الارب ). معرب پیک فارسی است . قاصد. (از فرهنگ فارسی معین ).ج ، فیوج . (از اقرب الموارد). || گروه مردم . (منتهی الارب ) (ا
فیلغتنامه دهخدافی ٔ. [ ف َی ْءْ ] (ع اِ) سایه ٔ زوال که بعد از گشتن آفتاب باشد. ج ، افیاء، فیوء. || غنیمت . || خراج . || پاره ای از مرغان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). |