ریل پایهتختflat bottomed rail, Vignoles rail / Vignol rail, tee rail, T-railواژههای مصوب فرهنگستانریل معمول در خطوط راهآهن که دارای تاج ریل و جان ریل و پایۀ ریل است
فورلغتنامه دهخدافور. (اِ) مخفف وافور. (فرهنگ فارسی معین ).- اهل فور ؛ وافوری . تریاکی . (فرهنگ فارسی معین ).
فورلغتنامه دهخدافور. (اِخ ) نام رای کنوج است که یکی از رایان و پادشاهان هند باشد، و سکندر اورا کشت . (برهان ). ظاهراً عنوان عمومی یک خانواده ٔ سلطنتی یا نام عمومی شاهان یک ناحی
فورلغتنامه دهخدافور. [ ف َ ] (ع مص ) برجوشیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جوشیدن خشم و کینه ٔ
فؤورلغتنامه دهخدافؤور. [ ف ُ ئو ] (ع مص ) جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
بیستوهفتگویش اصفهانی تکیه ای: visohaf(t) طاری: visohaf(t) طامه ای: visohaf(t) طرقی: visohaf(t) کشه ای: visohaf(t) نطنزی: visohaf(t)
ویژهمقدارeigenvalue, characteristic value, characteristic root, characteristic numberواژههای مصوب فرهنگستانبرای تبدیل خطی T بر روی فضای بُرداری V، نردهای مانند λ که به ازای بُردار ناصفری از V مانند TV= λ v ،v
بیستگویش خلخالاَسکِستانی: bis دِروی: bis(t) شالی: bis کَجَلی: vist کَرنَقی: bis کَرینی: bis کُلوری: bist گیلَوانی: bis لِردی: bis/bist
ویژهفضاeigenspaceواژههای مصوب فرهنگستاندر مورد ویژهمقدار λ از عملگر خطی T بر روی فضای بُرداریV، زیرفضایی از V که بهوسیلۀ ویژهبُردارهای متناظر با λ تولید میشود