فودلغتنامه دهخدافود. (اِ) پود. مقابل تار. (فرهنگ فارسی معین ).ریسمانی که جولاهگان در پهنای کار بافند. (برهان ).
فودلغتنامه دهخدافود. [ ف َ ] (ع اِ) بزرگتر و معظم تر موی سر متصل گوش . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || کرانه ٔ سر. || تنگ بار. (منتهی الارب ). عدل بار. (از اقرب الموارد).
چفودلغتنامه دهخداچفود. [ چ ِ ] (اِ) جهود و یهود و تیداک . (ناظم الاطباء). پیرو حضرت موسی و کسی که متدین بدین وی باشد. و رجوع به جهود و تیداک شود.
فودجلغتنامه دهخدافودج . [ دَ ] (معرب ، اِ) مایه ٔ آبکامه است ، و بعضی ترشیها را نیز مایه میشود، و آن را از آرد گندم و آرد جو که به آب گرم خمیر کرده باشند بی نمک ترتیب میدهند و د
فودجلغتنامه دهخدافودج . [ ف َ دَ ] (معرب ، اِ) هوده و مَرکب عروس . || بن ران ناقه . || (ص )ناقه ٔ فراخ بن ران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
وفودلغتنامه دهخداوفود. [ وُ ] (ع مص ) به رسولی آمدن نزد کسی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِمص ) رسالت . پیام آوری . || (اِ) ج ِ وَفْد، به معنی آینده و به رسولی آینده . (
تی ان تیفرهنگ انتشارات معین(اِ ) [ انگ . ]T.N.T (اِ.) تری نیترو - تولوئن ؛ جسم بلورین زردرنگ ، کمی محلول در آب که مادة منفجرة بسیار قوی است .
رمزگشایی آستانهایthreshold decryptionواژههای مصوب فرهنگستانقراردادی که برای هر زیرمجموعۀ t، عضوی از یک مجموعۀ nعضوی از هستارها یا کارسازها، امکان رمزگشایی یک متن رمزشده را فراهم میسازد، درحالیکه مانع از رمزگشایی پیام