switchدیکشنری انگلیسی به فارسیتعویض، گزینه، کلید برق، سویچ قطع برق وغیره، شلاق، ترکه، راه گزین، سویچ برق، چوب زدن، راه گزیدن، سویچ زدن، جریان را عوض کردن
اهرم ترمز مستقلindependent pressure switchواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که بر روی لوکوموتیو نصب میشود تا عملکرد ترمز پویا را، هنگامی که فشار ترمز مستقل کافی و به اندازۀ حدود یک اتمسفر است، قطع کند