موتور سوپاپبغلside-valve engine,SV engine, L-head engine, flathead engineواژههای مصوب فرهنگستانموتور درونسوزی که در آن سوپاپها در دیوارۀ جانبی سیلندر تعبیه شدهاند
سروستانلغتنامه دهخداسروستان . [ س َرْ وِ ] (اِخ ) شهری است [ به ناحیت میان کرمان ] میان سیرگان [ سیرجان ] و بم . جایی سردسیر و هوای درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مرد
سروستانلغتنامه دهخداسروستان . [ س َرْ وِ ] (اِ مرکب ) از: سرو + ستان (پسوند مکان ). جای سرو. (از حاشیه ٔبرهان قاطع چ معین ). سروزار. جایی باشد که درخت سروبسیار بود. (برهان ) (رشیدی
سروستانلغتنامه دهخداسروستان . [ س َرْ وِ ] (اِخ ) پهلوی «سرویستان » . و بدانجاآثار قصری از عهد ساسانی است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نام قصبه ای است در ملک فارس . (برهان ).
سروستانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. جایی که درخت سرو بسیار باشد.۲. (موسیقی) [قدیمی] لحنی از سیلحن باربد: ◻︎ چو بر دستان «سروستان» گذشتی / صبا سالی به سروستان نگشتی (نظامی۱۴: ۱۸۰).
سرآستانلغتنامه دهخداسرآستان . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه ٔ شهرستان خرم آباد دارای 180 تن سکنه است . آب آن از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن غلات ، لبنیات و شغ
سرآستانهلغتنامه دهخداسرآستانه . [ س َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چرام بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، میوه ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و ح
دوپارگی موج برشیshear wave splittingواژههای مصوب فرهنگستانتفکیک موج برشی به دو مؤلفة عمود بر هم SH و SV، براثر عبور از محیط همسانگرد به محیط ناهمسانگرد