سعدالدین ابوالقاسملغتنامه دهخداسعدالدین ابوالقاسم . [ س َ دُدْ دی اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ابن براج (قاضی ...). رجوع به ابن براج قاضی سعدالدین شود.
سعدالدینلغتنامه دهخداسعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) مسعودبن علی الابهری . ملقب به نظام الملک .تکش خان او را وزارت داد و او در این شغل به اصلاح کارها پرداخت و کار ملک را منظم کرد
سعدالدینلغتنامه دهخداسعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) ابن محمد عبداﷲ دیری . در بیت المقدس متولد شد سپس بمصر رفت و قضاوت آنجا بعهده او واگذار شد (842 هَ .ق .) و مدت 25 سال باین شغل
سعدالدینلغتنامه دهخداسعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) دهی از دهستان برکال بخش بردسکن شهرستان کاشمر. دارای 1493 تن سکنه و آب آن از قنات و محصول آن غلات ، منداب ،زیره و پنبه است . (ا
سعدالدینلغتنامه دهخداسعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) عوفی نام او را اسعدبن شهاب ضبط کرده است و گوید اگرچه از معارف بخارا بود او در آخر عمر تمتع و تنعم دنیاوی نداشت و عمر خود را بر
سعدالدینلغتنامه دهخداسعدالدین . [ س َ دُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن المؤیدبن ابی بکر عبداﷲبن ابی الحسن علی بن محمد حمویة الجوینی معروف به حمویی نسبت به جد اعلای ایشان حمویة بتشدید میم بر