جمع کردن، خلاصه کردن، خلاصه نمودن
جمع کردن، حساب کردن، باهم جمع کردن، مختصر وموجزکردن
chumming، باهم زندگی کردن، رفیق بودن، خوشامد گویی کردن
summings
سومین . [ س ِ وُ / س ِوْ وُ ] (ص نسبی ، اِ) عدد ترتیبی سه . منسوب به سه .
شومین . (اِ) اسفناج . (ناظم الاطباء).
بی نظیر