suitedدیکشنری انگلیسی به فارسیمناسب، مناسب بودن، وفق دادن، جور کردن، خواست دادن، خواستگاری کردن، لباس دادن به
suitesدیکشنری انگلیسی به فارسیسوئیت ها، دنباله، رشته، سلسله، همراهان، قطعه موسیقی، پیروان، ملتزمین، رشته مسلسل، اپارتمان، اتاق مجلل هتل