سیادتلغتنامه دهخداسیادت . [ دَ ] (ع مص ) سیادة. رجوع به سیادة شود. || (اِمص ) بزرگی . سرداری . (غیاث ). مهتری : مهتران ... قصد زیردستان از مذهب سیادت محظور شناسد. (کلیله و دمنه ). معرفت قوانین سیادت و سیاست در جهانداری اصلی معتبر است . (کلیله و دمنه ).
سؤددلغتنامه دهخداسؤدد. [ س ُءْ دَ ] (ع اِمص ) سرداری . پیشوایی . (آنندراج ) (غیاث ). مهتری . سروری . داوری . مجد و شرف . (ناظم الاطباء) : هست طبیب بزرگ و هست منجم فلسفی و هندسی و صاحب سؤدد. منوچهری .آنکس که او بحق و سزاوار سؤدد