26 فرهنگ

10924 مدخل


نرم

narm

۱. دارای حالت کوبیده، بیخته، و آردمانند.
۲. [مقابلِ سفت و سخت] ملایم.
۳. صاف؛ هموار.
۴. لطیف.
۵. [مجاز] آهسته و آرام.
۶. [قدیمی، مجاز] آسان.
⟨ نرم کردن: (مصدر متعدی)
۱. کوبیدن چیزی.
۲. [مجاز] رام کردن.

۱. رقیق، سست، سلس، شل، لین
۲. آرام، آهسته
۳. صاف، صیقلی، هموار
۴. پودر
۵. خلیق، ملایم ≠ استوار، جامد، سفت، محکم،
۶. تند،
۷. زبر، زمخت، ناصاف،
۸. تندخو

downy, feathery, flexible, floppy, furry, smooth, soft, lax, limber, rotten, satiny, silken, silky, supple, tender, velvet, velvety