streakدیکشنری انگلیسی به فارسیخط، رگه، ورقه، رگ، تمایل، نوار یا رگه نواری، خط خط کردن، بسرعت حرکت کردن، دراز کردن، گستردن
streakدیکشنری انگلیسی به فارسیخط، رگه، ورقه، رگ، تمایل، نوار یا رگه نواری، خط خط کردن، بسرعت حرکت کردن، دراز کردن، گستردن
رنگ خاکهstreakواژههای مصوب فرهنگستانرنگ گرد (پودر) یک کانی، هنگامی که بر روی چینی بدون لعاب کشیده میشود
streakدیکشنری انگلیسی به فارسیخط، رگه، ورقه، رگ، تمایل، نوار یا رگه نواری، خط خط کردن، بسرعت حرکت کردن، دراز کردن، گستردن
رگۀ تگرگhailstreakواژههای مصوب فرهنگستاننوار انباشت تگرگ بر روی سطح زمین به طول 10 کیلومتر و عرض 2 کیلومتر