رأی همگنstraight ticketواژههای مصوب فرهنگستانرأی به همۀ نامزدهای فقط یک حزب در یک یا چند انتخابات همزمان
straightدیکشنری انگلیسی به فارسیسر راست، راست، مستقیما، یک راست، مستقیم، درست، صریح، مرتب، راحت، رک، بی پرده، عمودی، افقی، بطور سرراست
رأیدهی همگنstraight-ticket voting, straight-party votingواژههای مصوب فرهنگستانرأی دادن به همه نامزدهای فقط یک حزب در یک یا چند انتخابات همزمان
straightدیکشنری انگلیسی به فارسیسر راست، راست، مستقیما، یک راست، مستقیم، درست، صریح، مرتب، راحت، رک، بی پرده، عمودی، افقی، بطور سرراست
straightدیکشنری انگلیسی به فارسیسر راست، راست، مستقیما، یک راست، مستقیم، درست، صریح، مرتب، راحت، رک، بی پرده، عمودی، افقی، بطور سرراست