سفلگانهلغتنامه دهخداسفلگانه . [ س ِ ل َ ن َ / ن ِ ] (ق ) مثل فرومایگان .(آنندراج ) (انجمن آرا). همانند سفلگان : چو ناخوردنی آمد این سفله سنگ درو سفلگانه چه آریم چنگ . نظامی .رجوع ب
سفللغتنامه دهخداسفل . [ س َ ] (ع مص ) تنگخوی گردیدن . (منتهی الارب ). دون شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ص 410). پست خوی گردیدن . (از اقرب الموارد).
سفللغتنامه دهخداسفل . [ س ِ / س ُ ] (ع اِ) پستی . (از غیاث ) (دهار) (آنندراج ). فرودی و پستی ، نقیض عُلو، عِلو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : غژغژان آمد بسوی طفل طفل وارهید ا
سفلجلغتنامه دهخداسفلج . [ س َ ف َل ْ ل َ ] (ع ص ) درازبالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).