stepدیکشنری انگلیسی به فارسیگام، مرحله، قدم، پله، رکاب، رفتار، پلکان، صدای پا، رتبه، درجه، قدم زدن، قدم برداشتن
steepدیکشنری انگلیسی به فارسیشیب تند، مایع، خیساندن، فرو کردن، اشباع کردن، شیب دادن، تند، گزاف، سراشیب، سرازیر
پست افزایندۀ ولتاژstep-up substationواژههای مصوب فرهنگستانپست مبدل ولتاژی که ولتاژ خروجی آن بالاتر از ولتاژ ورودی آن است
زینچۀ پلهایstepped-up tie plateواژههای مصوب فرهنگستانزینچۀ ریلبندی که در زیر ریل حرکتی و ریل نگهبان قرار میگیرد تا سطح ریل نگهبان را در ترازی بالاتر از ریل حرکتی قرار دهد
فزونیدیکشنری فارسی به انگلیسیabundance, amplitude, excess, overage , overrun, plethora, preponderance, preponderancy, pressure, proliferation, redundancy, rise, step-up, swell, swelling
افزایشدیکشنری فارسی به انگلیسیaddition, access, accession, augmentation, build-up, buildup, enhancement, escalation, increase, increment, raise, reaction, rise, step-up, swell, swelling, up
stepدیکشنری انگلیسی به فارسیگام، مرحله، قدم، پله، رکاب، رفتار، پلکان، صدای پا، رتبه، درجه، قدم زدن، قدم برداشتن
stepدیکشنری انگلیسی به فارسیگام، مرحله، قدم، پله، رکاب، رفتار، پلکان، صدای پا، رتبه، درجه، قدم زدن، قدم برداشتن