spacesدیکشنری انگلیسی به فارسیفضاها، فضا، فاصله، جا، مساحت، وسعت، مدت معین، زمان کوتاه، دوره، حیز، فاصله دادن، فاصلهگذاشتن، در فضا جا دادن
فضاهای ناوبریnavigation spacesواژههای مصوب فرهنگستانفضاهای بستهای در کشتی، مانند اتاق نقشه و محل سکانگیری و اتاق مخابرات که برای ناوبری از آنها استفاده میکنند
فضاهای همسانریختhomeomorphic spacesواژههای مصوب فرهنگستاندو فضای توپولوژیکی که بین آنها یک همسانریختی وجود دارد
سخنگوspokesperson, spokesman, spokeswomanواژههای مصوب فرهنگستانفردی که برای سخن گفتن از جانب سازمان یا نهادی تعیین میشود